Saturday, March 22, 2008
Norouz

الان چند روزه که میخوام بیام عیدانه و بهاریه بنویسم منتها چون نه حسش هست نه حالش نمیدونم چی بنویسم. همیشه عید که میشد اون عوض شدن سال رو آدم حس میکرد، با اینکه همه چی همونطور بود ولی روزای اول سال، روزای اول سال بود. بهار بود. تازه امتحانای ثلث دوم تموم شده بود یا یک هفته ای بود که کلاسای دانشگاه دودر. ولی حالا وسط ترمه و صبح سال تحویل باید رفت سر کلاس و با اینکه به خاطر Easter هفته دیگه همه جا تعطیله، بازم اون حس عوض شدنه و قول دادن ها و برنامه ریختن ها نمیاد. تازه پاییزم هست.

خلاصه تو همین فکرا بودم و اینکه الان بخوام مطلب درباره عید بنویسم یا تبدیل به غر زدن میشه یا خیلی نوستالوژیک، که مطلب خیلی خیلی عالیه سیما رو خوندم. مطلبش عین همون نسیم بعد از بارون بهاری تازه و عالیه. برای همین عیدانه امسالم لینک به همونه و اینجا فقط از همون جمله کوتاه ها میگم.

یکم) اولین عیدیه که از خونه دورم. الان با امیرعباس حرف میزدیم و میگفتیم که اگه الان خونه بودیم داشتیم میخوردیم و تو ترافیک میموندیم و الان من ده کیلو چاق شده بودم و مجبور بودیم بریم سری دوم آجیل بخریم (خونه ما دیگه رسمه این که دو سری اجیل عید بخریم. هر دو سری هم قبل از عید. یه سری سوم هم البته هست که روزای بعد از تعطیلی های عیده. مثلن پنجم شیشم)

دوم) سال نو ایرانی وقتیه که وارد بهار میشیم دیگه؟ خوب اینجا شیش ماه پیش عید بود. همون موقع که درباره اتیش بازی های بریزبن نوشته بودم. اون در واقع جشن ورود به بهار بود.

سوم) دیشب چهارشنبه سوری بود. البته که من نه مهمونی رفتم نه از آتیش پریدم. بعد ساعت سه صبح فهمیدم که تو ایران تازه شروع شده و ساعت 12 ظهر امروز (چهارشنبه) تازه تو آمریکا چهارشنبه سوری بود. ماشالله فاصله.

چهار) سال نوی میلادی همون حدودای شب یلدای ماست. سال نوی ایرانی همزمان با easter ایناست. حالا لابد ما که جشن بگیریم میگن از مسیحی ها داریم تقلید میکنیم! لابد. مثل یهودی ها که هاناکا رو جابه جا کردن با کریسمس همزمان بشه.

پنجم)راست میگن سال تحویل هر کاری بکنی تا آخر سال همون کار و میکنی. پارسال سر سال تحویل فرودگاه بودیم. در طول سال گذشته من بیست بار فرودگاه دیدم. خلاصه حواستون باشه، راسته.

ششم) امسال تو گروه های وبلاگی بحث خریدن یا نخریدن ماهی قرمز بود. (به دلیل اینکه جزو سنت خدا هزار ساله ایران نیست و ایناکه ماهی ها گناه دارن اذیت میشن سر سفره و میمیرن) ما که اینجا دستمون از دنیای متمدن کوتاهه، ولی کلن محض اطلاع و خالی نبودن عریضه. اگه قرار باشه هر هفت سین سفره هفت سین و نچینیم من مشکلی ندارم ولی تمام لذت عید به دیدن ماهی قرمز سر سفره هفت سینه. حالا میخواد رسم دوهزار و پونصد ساله باشه یا دویست ساله یا همین بیست ساله. در ضمن ما ماهیهامون معمولن چهار پنج تا عید رو میبینن تا خودمون دستی دستی ردشون کنیم برن.

هفتم) امسال سال خوک بود. پارسال نوشتم که «ر زندگی خصوصی "خوک ها"، امسال می تواند سال بسیار خوبی باشد زیرا شانس زیادی برای عاشق شدن وجود دارد و خیلی از "خوک هایی" که هنوز شریک زندگیشان را پیدا نکرده اند، به احتمال زیاد امسال محبوب خود را خواهند یافت.»

فکر کنم افتاد برای سری بعد. دوازده سال دیگه.

پی نوشت: اینم زمان دقیق سال تحویل تو اکثر شهرای دنیا.