من اون موقع که ایران بودم خیلی رابطه چندانی نه با مردم داشتم و نه با فرهنگ و هنر ایرانی. پیش خودمم فکر میکردم خب حالا من که برم، احتمالن دلم برای چیزی تنگ نمیشه چون نه غذاهای ایرانی خیلی دوست دارم نه شعر و نه تلویزیون و نه هیچی...
خلاصه... گذشت و اومدیم این جزیره آخر دنیا. یه مدتی گذشت و هی انگلیسی حرف زدیم و هی زور زدیم عادت کنیم و هی غذاهای عجیب غریب خوردیم و هی بی مامانی کشیدیم، هی گفتیم خوب حالا عادت میکنیم هی نشد. رسید به جایی که له له میزدم برای غذای ایرانی و دانلودهام که قدیم سریالهای آمریکایی بود، تبدیل شد به دانلود «جواهری در قصر» دوبله فارسی!
حالا مشکل زبون و نداشتن هم زبون یه طرف، که کم کم زبون یاد میگیری و حل میشه بالاخره بعد از یه مدت، (هر چند من شانس آوردم و هادی رو پیدا کردم و دیگه زندگی خیلی شیرین شد) ولی این غذا دردسری شده برای خودش. دیگه هر چقدر هم برای امتحان کردن چیزای جدید مشتاق باشی، بالاخره دلت برای قورمه سبزی و قیمه و باقالی پلو تنگ میشه که... حالا هی بگرد دنبال فروشگاه ایرانی.
هفته پیش یه فروشگاه ایرانی پیدا کردم. همچین حالی داد اینکه بری تو مغازه و با مغازه دار فارسی حرف بزنی و جنسهای «یک و یک» ببینی و تن ماهی شیلان بخری و لیمو امانی (درسته که؟) قیمت کنی. یه قوطی حلیم آماده هم گرفتم و دو روز صبحونه خوردم. حالا امروز شنیدم که یه فروشگاه دیگه هم نزدیک خونه، اون طرف رودخونه باز شده که هنوز وقت نکردم برم ببینم.
مثل اینکه کولونی ایرانی به بریزبنن نرسیده بود که انشالله تعالی با مجاهدتهای دولت فخیمه و آبرو و اعتباری که برای ایران و ایرانی تو دنیا بوجود اومده، به زودی آسیاییها رو از اکثریت خارج میکنیم.
راستی صحبت آبرو و اعتبار شد، ببینید این دوست استرالیایی من امروز چه مقالهای برای من فرستاده: «جاسوسهای ایرانی به دانشگاههای استرالیا نفوذ کردهاند» متن مقاله هم از دانشجوهایی که با بورس دولت ایران میان استرالیا و جاسوسی بقیه دانشجوها رو میکنن حرف زده. نوشته هر چند که بیشتر دانشجوهایی که میان خیلی باهوشن و از خانوادههای خوبی میان ولی عدهای با بورس دولت ایران میان اینجا برای جاسوسی... حالا هر وقت حرف ایران میشه بعد از احمدی نژاد و انرژی هستهای ملت یاد جاسوسهای ایرانی میافتن و مسلمن فقط چند تا کلید واژه از مقاله یادشون میمونه مثل ایران و دانشجو و جاسوس!
خلاصه اینکه همین هر از گاهی هم که -زبونم لال- میخواد دلم تنگ بشه، این چیزا رو میشنوم. نگاه کنا، نمیذارن آدم یه کم حس نوستالوژی بگیره. نخواستیم بابا. غذای ایرانی تو قوطی میخوریم.
Badtar az oon gand kariaie ke irania hameja bar miaran!!!
Darket mikonam ey parande :D ey echo ;)