Tuesday, June 12, 2007
Legend
خیلی وقته که میخوام یه مطلب درباره سوسن تسلیمی بنویسم. تقریبن از یک سال و خورده‌ای پیش که کتاب «اسطوره مهر» بیتا ملکوتی رو گرفتم و خوندم، یا حتا خیلی قبل ترش که فیلم «باشو غریبه کوچک» رو بعد از مدتها دوباره دیده بودم. نشد، نه بهانه ای بود نه فرصتی، یا توانی برای ادای احترام به بانوی جاودان سینمای ایران، تا اینکه چند روز پیش بالاخره بعد از مدتها جستجو تونستم فیلم‌های «مرگ یزدگرد»‌و «چریکه تارا»‌ رو گیر بیارم.

جالبه که این قضیه همزمان شد با آگهی‌های سیما درباره تولید دی وی دی‌های مجموعه سربداران. من سریال سربداران رو با دو شخصیت یادمه، یکی «قاضی شارع» با بازی علی نصیریان و دیگه «فاطمه» با بازی سوسن تسلیمی. البته برعکس قاضی شارع که کل بار داستان و تعلیق روی دوشش بود، فاطمه گاهی گذرا عبوری میکرد و رد میشد (که البته بعد‌ها فهمیدم بیشتر صحنه‌های مربوط به سوسن تسلیمی سانسور شده) ولی همون لحظه‌های گذرا، به قدری جذاب و گیرا بود که هنوزم سربداران، با «فاطمه» سوسن تسلیمی برام زنده میشه.

کارنامه سینمایی تسلیمی در ایران خلاصه شده به فقط شش فیلم! که چهار تای اونها رو «بهرام بیضایی» کارگردانی کرده. و با همین شش فیلم و یک سریال، هنوز در نظر سنجی‌ها بهترین بازیگر زن تاریخ سینمایی ایران لقب میگیره.

نمیدونم از کتاب بنویسم یا خلاصه زندگی تسلیمی رو. شایدم هیچ کدوم و فقط یه سری حسرت بنویسم، و شایدم بشینم غرغر و گله و شکایت کنم. از سال‌هایی که تو ایران جلوی کارش گرفته میشد به دلیل اینکه «حضورش زیاد بود». یا از سال‌های بعد از مهاجرتش به سوئد بنویسم. از سختی‌هاش و موفقیت خیره کننده اش. در هر حال همه اینها رو میشه تو زندگی‌نامه‌ها به خصوص کتاب «اسطوره مهر» خوند. شاید بهتر باشه تمام چیزهایی که میخوام بگم رو فقط لیست کنم.

یک) اولین بار در مرگ یزدگرد دیدمش. خیلی بچه بودم و فقط جذبه حضور تسلیمی تو ذهنم حک شد.

دو) باشو غریبه کوچک رو تو سینما دیدم. بعدن فهمیدم که به دلیل مضمون ضد جنگش شش سال توقیف بوده. نمای معروف تسلیمی که فقط چشمهاش پیداست هنوز یکی از نماد‌های سینمای ایرانه. اینکه تسلیمی تو اون فیلم به مادری معنایی فرابشری و اساطیری داد، نمیدونم مدیون کارگردانی بیضاییه، یا فیلم نامه یا بازی و قدرت خود تسلیمی.

سه) جلوی کارهای سوسن تسلیمی درایران گرفته میشد. با فیلم‌ها در صورتی موافقت میشد که نام تسلیمی از فهرست بازیگران خط میخورد. بیشتر فیلم‌های تسلیمی، تا زمانی که تو ایران بود در توقیف موندن. چریکه تارا و مرگ یزدگرد که هیچ وقت فرصت نمایش پیدا نکردن، باشو هم سال‌ها بعد اکران شد.

چهار) با صد دلار پول از ایران خارج شد. مدتی در کمپ پناهندگان زندگی کرد و سوئدی یاد گرفت. قرار بود به شهری دور افتاده نزدیک قطب فرستاده بشه که با لجاجت در گوتبرگ ماند. در تئاتر کار گرفت، از نظافت چی و بلیت فروشی تا منشی و ... در سال ۹۱ مده‌آ رو به تنهایی و با لهجه سوئدی روی صحنه برد. برای اجرای این نمایش از هفت ماسک مختلف برای تمام نقش ها استفاده کرد. هر شب سالن اجرا پر میشد و در مجامع هنری شناخته شد. پس از آن دو سال با یکی از مشهور ترین کارگردانان سوئد در استکهلم کار کرد.

پنج) تو نظر سنجی مجله فیلم، با اختلاف زیاد بهترین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران لقب گرفت. موقع اکران گیلانه هم برای قدردانی از درخشش معتمد آریا، با سوسن تسلیمی مقایسه‌اش میکردن.

شش) فیلم‌هایی که چندین ساله دنبالشونم، رو بالاخره گیر آوردم. «مرگ یزدگرد» رو اینطوری تصور کنید که یه فیلم VHS دارید و چندین هزار بار دیدید و بعد که تقریبن نابود شد و رنگ‌ها رفت و تصویر‌ها و صداها گنگ و نامفهوم شد، به CD تبدیلش کرده باشید. اوضاع چریکه تارا هم بهتر از این نیست. باز خدا رو شکر که «باشو...» و «شاید وقتی دیگر» توقیف نبودن و دی وی دی قابل قبولی ازشون مونده هنوز.

هفت) با دوستان که صحبت میکنم یا سوسن تسلیمی رو نمیشناسن یا به یادش نمیارن. تازه اینا متولدین دهه شصتن. از فیلم‌های تسلیمی هم که یا چیزی نمونده، یا مونده و وقتی گیر میاد اوضاعش اینطوریه،... تئاتر‌ها هم که به تاریخ نانوشته پیوسته‌اند. هر چند اوضاع بیشتر فیلم‌های قدیمی ایرانی همینه، اونایی هم که در توقیف موندن بدتر از بقیه.

بر باد رفته رو اما، با اینکه مال حدود صد سال پیشه، همه دیدن و دی وی دیش با کیفیت خیلی خوب در دسترسه. اما فیلم‌های ایرانی ده سال پیش رو باید با کاردک و فرچه‌های باستان شناسی بازیابی کرد.

هشت) از رفتن سوسن تسلیمی از ایران بیشتر از بیست سال میگذره (۱۳۶۵). در سال ۲۰۰۳ نشان افتخار شخصیت فرهنگی سوئد رو میگیره و شایعه‌هایی مبنی بر وزارتش به گوش میرسه (که البته بعدن تکذیب میشه). سال ۱۳۸۶، سال اتحاد ملی در ایران، اوضاع اما چندان بهتر نیست. ایران، هنوزم بهترین‌های خودش رو به تبعید میفرسته. هنوزم انگار ایرانیان ترجیح میدن برای کشور‌های دیگه افتخار آفرینی کنن.

نه) در نامه‌ای خطاب به هیچ کس نوشته:« ... چون امیدی به کار در ایران نداشتم فکر کردم از ایران بیایم بیرون. هم بچه‌ام درس میخواند و هم خودم ادامه تحصیل میدهم. تمام دار و ندارم را دادم دست آقایی که میگفت ویزای مهاجرت درست میکند. موقع سوار شدن به هواپیما پاسپورتم را ازم گرفت و برد و دیگر نیاورد. حالا مهاجر هستم و بدون پاسپورت ایرانی... چون گذرنامه نداشتم به من یک گذرنامه سوئدی داده‌اند به نام گذرنامه بیگانه که با آن به همه جا میشود مسافرت کرد ولی به ایران نمیشود، چون گذرنامه ایرانی نیست.»

ده) پرسونای سوسن تسلیمی در سینمای و تلویزیون، زنی قوی و با اراده و مصمم بود. یه چیزی شبیه چیزی که الان هدیه تهرانی باهاش مشهور شده منتها بیست سال قبل. صحنه‌های سوارکاریش در سربداران و قدرت و مدیریتش تو مادیان و باشو چیزی بود که به مذاق سیاست گذاران سینمای اون دوره خوش نیومد. بعد از خوندن کتاب، فهمیدم این قدرت و حضور فوق العاده از شخصیت قدرتمند خودش میومده.

یازدهم) کتاب «اسطوره مهر» اثر بیتا ملکوتی چاپ نشر ثالث رو بخونید. این مطلب بی. بی. سی رو هم درباره سوسن تسلیمی به همچنین.

Labels: ,