اولین بار که درباره اثری به اسم پرسپولیس شنیدم، خبری بود درباره جشنواره فیلم کن. و اینکه این فیلم به کارگردانی مرجان ساتراپی تنها فیلم ایرانی در جشنواره امساله. فهمیدن این که این فیلم محصول فرانسه است و ربطی به سینمای ایران نداره، همزمان شد با شنیدن خبر اعتراض رسمی ایران به فرانسه به دلیل مضمون توهین آمیز «پرسپولیس». جالبه که حتا بعضیها از این لحاظ با فیلم «سیصد» مقایسهاش میکردند. ولی خب، اینترنت که هست، فیلم فرانسوی درباره ایران و یه کارگردان ایرانی با صدای کسی مثل «کاترین دونوو» هم به قدر کافی کنجکاوی برانگیز هست که آدم رو واداره پیگیر قضیه بشه.
تو همون جستجوهای اولیه، معلوم شد که این فیلم و کتاب مصوری که منبع ساخت فیلم بوده، توهین به ایران و ایرانی نیست، که حتا توهین به دولت جمهوری اسلامی هم نیست. کتابهای مصور پرسپولیس که در چهار جلد به زبان فرانسه و دو جلد به زبان انگلیسی چاپ شدهاند، شرح زندگی نویسنده کتاب در اواخر حکومت پهلوی و اوایل دوره جمهوری اسلامیه، اونم نه با دید تند و تیز انتقادی، که با نگاه یک فرد عادی و معمولی ایرانیه که تو این چند سال تجربه کرده. یه چیزی تو مایههای داستانهایی که همه ماها که تو ایران زندگی کردیم و بزرگ شدیم ممکنه برای یه نفر دیگه تعریف کنیم. حالا اگه اغراقی هست (که نیست) جزو ذات داستان پردازی و شیوه روایت، به صورت داستان نویسی مصوره. انگار که این کتابها با استقبال خوبی هم بین کتاب خونهای فرانسوی مواجه شدن. حق دارن، زندگی ما واقعن در عین تراژدی بودن، برای کسی که ندونه طنز هم هست خب.
اما بریم سراغ مضمون کتابها که به صورت داستانهای کوتاه و به صورت مصور روایت میشن. کتاب اول از آخرای سلطنت پهلوی شروع میشه و به انقلاب میرسه (در حقیقت تا اینجا که خوندم تازه انقلاب پیروز شده) و تا شروع جنگ ایران و عراق تموم میشه. قسمت دوم هم باید دوران جنگ باشه که هنوز شروع نکردم. ولی اگه کتاب توهین به جمهوری اسلامی باشه توهین به نظام شاهنشاهی هم هست.
مثلن جایی که مرجان از پدرش درباره شاه میپرسه و میگه که خدا شاه رو انتخاب کرده، پدرش عصبانی میشه و میگه اینطور نیست و تاریخچه سلطنت پهلوی رو اینطور میگه که رضاشاه، افسر جوانی بود که انگلیسیها تصمیم میگرین به عنوان مهرهای ازش استفاده کنن و شاهش میکنن. و میان بهش میگن که تو شاه باش ولی از دستورات ما که سفیرمون بهت میده باید پیروی کنی. یا جاهایی مثل داستان «نامه» از اختلاف طبقاتی صحبت میکنه و خلاصه از تمام عواملی که باعث شد مردم به خیابونها برن و شعار مرگ بر شاه بدن.
جالبه که اولین داستان کتاب اول (روسری)، یعنی اولین چیزی که خواننده با سری داستانهای پرسپویس مواجه میشه درباره حجابه! و اونطور که از تیزر فیلمها هم دیدم انگار رو این مقوله تاکید زیادی شده، که خب البته یکی از تاثیر گذارترین نکات تو خاطرات هر دختر ایرانیه انگار.
دو تا تیزر از فیلم تو یوتیوب میشه پیدا کرد. اولی که توش دو تا از این خانم دم دریها (فاطی کماندو یا هر اسم دیگری که خودتون بهتر میدونید) بهش گیر میدن که چرا پانک باز درمیاره؟ اونم میگه کجای من پانکه؟ به کفشاش اشاره میکنن که نایکی ه! یا اونجا که میره برای خرید آلبوم Iron Maiden و با فروشنده چونه میزنه و دست فروشهای دیگه نوارهای گروههای دیگه مثل Pink Floyd و Julio Iglesias رو زیر لبی زمزمه میکنن هم جزو خاطرههای مشترک دو سه نسله (تا قبل از فراگیر شدن اینترنت، یا حتا بعد از اون!)
فیلم دوم هم نشون میده که داره میدوه و کمیته بهش گیر میده و بهش میگه ندو! میگه دیرم شده، میگن وقتی میدویی پشتت تکون میخوره! مرجان هم که شوکه شده جیغ میزنه خوب به پشت من نگاه نکن!!!!
حالا اینا چه توهین و سیاه نمایی درباره ایرانه باید از مسئولین محترم معترض پرسید. اتفاقا خیلی هم خوب نشون داده، چون جدیدن که دیگه تو ملا عام با مشت و لگد ملت رو ارشاد میکنید و به زور به بهشت میفرستید که صد برابر از این مثلا سیاه نماییها سیاه تره. جالبه که بعضیها نشستن و از هر چیزی برای اثبات سیاسی بودن جشنوارههای دنیا استفاده میکنن و از ریتم موسیقی فلان فیلم تا رنگ شورت فلان بازیگر رو میچسبونن به یه انگیزه سیاسی حالا هم خِر جشنوار کن رو چسبیدن که سینمای ایران رو راه نمیده و به فیلم پرسپولیس جایزه ویژه هیئت داوران رو داده. لابد نیکی کریمی هم عنصر بیگانه است که جزو هیئت داوران جشنواره امساله و یا کارترین دونوو هم با قصد و غرض هم کیارستمی رو بوسیده و هم تو این فیلم حرف زده... ای بابا.
سری عکسهای فیلم رو از اینجا ببینید، اینم سایت رسمی فیلم، و این هم صفحه فیلم تو MySpace. اینم مجموعه لینکهای بالاترین درباره «پرسپولیس». نوشته شبنم طلوعی درباره پرسپولیس رو هم از اینجا ببینید.
پی نوشت: اینم همینجوری، چون خوشم میاد ازش. نیکی کریمی در کن.