عجب... چه زندگی مزخرفی، چه روزهای بدی. چقدر بدم میاد از اینکه تلویزیون رو روشن کنم و اخبار گوش کنم. چقدر اینترنت و سایتهای فارسی زبان اعصاب خورد کن شدند. هر جا سرم رو میچرخونم، هر جا رو نگاه میکنم پر شده از استرس، فشار، هشدار، خطر. چه روزای بدی. چه روزهای مزخرفی.
تو این گیر و دار، بالاترین هم فیلتر شد. تو این قضیه فیلترینگ مسئولین دارن اوج نبوغ و بلوغ فکری رو نشون میدن. حتا چک نمیکنن ببینن چی رو دارن میبندن. فقط همین که پرطرفدار باشه انگار دلیل کافی شده برای بستنش. نوابغ! این سایت جاییه برای فرستادن لینکهایی از سایتهای دیگه اینترنتی، این سایت تولید محتوا و خبر نمیکنه. لینکهای مختلف رو جمع میکنه که در هر حال اگه باز باشه میبینیم، اگه نباشه هم که نیست! خدا رو شکر نود درصد لینکها هم یا از بازتابه یا ایسنا!
عجب... چرا اینقدر اوضاع خرابه. دلم میخواد اصلن طرف خبرهای سیاسی روز نرم. دیگه حتا وبلاگ هم نمیشه خوند، بیشتر وبلاگها پر شده از داد و فغان. یکی داره جنگلها رو نجات میده، یه عده داد و فغان راه انداختند برای آب گیری سد سیوند، یه عده هم به احمدی نژاد گیر دادند، یه عده هم معترض به جنگند. یه عده هم دارن به فیلترینگ اعتراض میکنن که برن همین خبرها رو بخونند. هیچ جا هیچ خبری از زندگی نیست. حتا وبلاگ هم دیگه نمیشه خوند.
همش تقصیر این احسانه، من کی فکر جشنواره فیلم بودم. امسال حتا یادش هم نیافتاده بودم. یکی تقصیر احسانه، یکی هم تقصیر این اریکه ایرانیان که قراره فیلمهای جشنواره رو نشون بده. خوبیش اینه که خیلی نزدیکه خونمونه و میشه رفت تو صف جا گرفت راحت برگشت خونه... فکرش رو بکنید. بعد از چند سال که تا نزدیک ترین سینما به خونه (غیر از فرهنگسرا ابن سینا که سینما حساب نمیشه) یک ساعت و نیم راه بود، حالا پیاده پنج دقیقه هم راه نیست. اینم یه دلیل دیگه. خدا کنه فیلمای خوبشونو بیارن اینجا فقط. (اینم سایت سینمای ما)
ولی واقعن وقتی این همه فیلم خوب و درست حسابی و سانسور نشده تو خونه هست، چه کاریه آدم بره جشنواره تو صف وایسه مثلن فیلم «تصمیم کبری» ببینه!! دیشب Heaven رو دیدم. خیلی خوب بود. مخصوصن به خاطر بازی کیت بلانشت. پریشب هم Pirates of Carraebian:The Dead Man's Chest رو دیدم. خیلی از اولیش بهتر بود. عالی. وسط صحنههای مهیج آدم رو از خنده روده بر میکنه. Elizabethtown خیلی بهتر از چیزی بود که فکرش و میکردم. یه فیلم ساده در ستایش زندگی. کلی فیلم دیگه هم این چند روز دیدم که دیگه نمیگم.
عجب... الان تو سایت رسمی جشنواره دیدم برنامه سینماها رو زده. انگار این اریکه فقط فیلمهای مسابقه سینمای ایران رو داره. (اینم گزارشهای خوبی از جشنواره داره. آدم این همه شور و شوق و میبینه کیف میکنه!)
چی بگم... آخر شبی گفتم بیام یه سری به اینجا بزنم دلم باز شه. دیگه خیلی حوصلهاش رو ندارم. اینجا شاید همیشه تصویر خودم رو میدیدم، چیزی که بودم و میخواستم باشم. فعلن خیلی خوشم نمیاد از خودم. اگه اوضاع مرتب پیش بره شاید بهتر شه. شایدم بدتر، در هر حال ریسکیه که باید کرد.
Labels: Life